افکار معلق

در روزنِ دلم نظری کن چو آفتاب ، تا آسمان نگوید که آن ماه بی وفاست....

افکار معلق

در روزنِ دلم نظری کن چو آفتاب ، تا آسمان نگوید که آن ماه بی وفاست....

افکار معلق

یارب از عرفان مرا پیمانه‌ای سرشار ده
چشم بینا، جان آگاه و دل بیدار ده

«صائب تبریزی»

وقتی نیچه گریست

جمعه, ۹ آذر ۱۳۹۷، ۰۹:۴۵ ب.ظ

 

وقتی نیچه گریست را باید خواند ، تا تهش لبخندی از ته دل بزنیم . کتاب را که باز میکنیم  با دغدغه های دکتر برویر همراه می شویم ، از زیرکی فروید به وجد می آییم و  لجبازی های نیچه ، لج‌مان  را در می آورد . گاهی جسارت و آزادی لو سالومه را می خواهیم و گاهی مهارت  ماکس را در شطرنج بازی ، برای شرکت در شطرنج زندگی . در جلسات گفت و گو محور بین نیچه و برویر ، ما نفر سوم این جلسه می‌شویم و میبینیم که ما نیز همواره به نوعی گرفتار چنین افکاری هستیم و چقدر دلمان شنونده ای همدل می خواهد . 

 من این کتاب شگفت انگیز رو در برهه ای از زمان خوندم که دچار یه وسواس فکری تقریبا این شکلی  در مورد تفکر دیگران در مورد خودم بودم. چیزی که در مورد خیلی ها ممکنه صدق کنه . اینکه بعضی وقتا کوچک ترین حرکت و رفتار بقیه رو تو ذهنمون خیلی بزرگ میکنیم و مدت ها خودمون رو آزار می‌دیم .  البته قبل از خوندن این کتاب وسواسم رو با تلاش تقریبا ترک کرده بودم اما این کتاب خیلی کمک و قانعم  کرد.باعث شد لایه های وجودم رو زیر و رو کنم ، به حقایق درونم سری بزنم و زندگیم رو معنی دار تر کنم. و اینکه سعی کنم از «خویشتن خویش متولد بشم ». (ایش چقدر شعاری شدم:)) ) 

و نکته ی دیگه روند سخن درمانی تو این کتابه . خودم نمی‌دونم چرا در حین خود افشاگری حس خوبی دارم اما خیلی  ممکنه یکم بعدش پر از احساس خشم بشم نسبت به خودم و حتی  طرف مقابل . و این به خاطر اینه که یه بار از طرف صمیمی ترین دوستم تو این مورد ضربه خوردم. 

به هر حال به نظرم یکی از کتاب هایه که هر آدمی باید یک بار  تو زندگیش بخونه. من تا آخر کتاب رو با اشتیاق خوندم و اصلا خسته نشدم . جالبه که با اینکه یه کتاب فلسفی روانشناسیه ولی خیلی روانه و این از خصوصیت کتاب های اروین یالومه که با زبون ساده باهات حرف میزنه . 

در مورد احساسم به نیچه ، اینکه من شخصیت  نیچه‌ی داستان رو دوست داشتم و دلم میخواست ای کاش واقعا اون موقع ها یه روان درمانگری بود تا نیچه رو یکم  درمان کنه لااقل (حالا هر چند تو کتاب هم درمان نشد ) نیچه یه فرد حقیقت گرا  بود و به دنبال معنی زندگی ، که حتی به نظرم با نا امیدی و افکار خودکشی هم خیلی خوب تا میکرد و یالوم هم گفته که در واقع اون بود که احتمالا  پایه های روان درمانگری رو شکل داد.   وقتی نیچه گریه کرد  من لبخند زدم .   نابغه ای با کودکی سخت که به دلیل دریافت نکردن محبت درست از طرف زن های اطرافش دیدش نسبت به زن ها منفی شده بود و در برقراری ارتباط با اون ها مشکل داشت و به انزوا روی آورده بود . یکی از دلایل بی دین شدنش هم طبق تحقیقاتی که از بعضی منابع کردم سخت گیری هایی که در کودکی بهش شده و همچین تحریف و افراط و تفریط  در دین مسیحیت بود .  با وجود این ها، آدم مقید و با اخلاقی بود به هر حال . 

جملات ماندگار : (اکثر جملات از نیچه است)

#۱کنار آمدن با بی اعتباری و بدنامی ، ساده تر از کنار آمدن با عذاب وجدان است . 

#۲تا زنده ای زندگی کن ! اگر زندگی ات را به کمال دریابی ، وحشت مرگ از بین خواهد رفت .

#۳اگر همه ی دوستان خالصانه سخن می گفتند ، شاهد زندگی پربار تر و اصیل تری بودیم. 

#۴حالت خودبینی ، دارای زوایای تیز و خشن است و زشتی ، تند مزاجی، خودپسندی و دلتنگی را به ذهن می آورد . 

#۵ایا کاری مقدس تر از خود شناسی سراغ دارید ؟ بدون حقیقت چگونه می توان فهمید کیستیم و چیستیم ؟ 

#۶به جای تلاش برای کوبیدن افراد ، بهتر است چیزی از آن ها بیاموزید

#۷ هر مصیبتی _ حتی رویارویی با خودِ اهریمن _ مرا قوی تر می کند . 

#۸ تا زنده ای بار ها باید بمیری . 

#۹ خوب زندگی کردن یعنی آنچه را ضروری است اراده کنی و سپس آنچه را اراده کرده ای دوست بداری . 

#۱۰ گرچه نمی توانیم از سرنوشت بگریزیم ، ولی باید با آن درگیر شویم ، باید پیشامد سرنوشتمان را اراده کنیم  و به تقدیرمان عشق بورزیم . 

#۱۱ من رویای عشقی را در سر می پرورانم که چیزی بیش از اشتیاق دو تن برای تصاحب یکدیگر است . ( اینو نیچه گفته ببینین چه قشنگ ، مطمئنم اگه عشقش پذیرفته میشد یه عاشق بی نظیر میشد  ) 

#۱۲ اگر موقعیت ناچیز خویش را ، از منظر کلاف پیچیده ی زندگی هایمان ببینیم و آن را جزئی از زندگانی نسل بشر و‌سیر تکامل آگاهی بدانیم ، مسلما اهمیت خود را از دست خواهد داد . 

  • ۹۷/۰۹/۰۹
  • همدم ماه

نظرات  (۱۵)

ایدوئولوژی این جناب رو قبول ندارم
ولی حرفای خوبی میزنه درباره چیزی غیر دین و دیانت
پاسخ:
خب وقتی که دین ستیز بود و خدا رو قبول نداشت ، معلومه که ما نمیتونم نظریه هایی که در مورد خدا میده رو قبول کنیم . اون مشکلش از تحریف دین مسیحیت شروع شد وقتی  از بین رفتن اصول اخلاقی رو دید . شاید اگه دنبال راه دیگه ای به جز انکار خدا میگشت در این مورد از چاله به چاه نمی افتاد. 
این کتاب هم اصلا در مورد دین بحث نمیکنه و بیشتر به بیماری نیچه در قالب داستان روانکاوی میپردازه :) 
واقعا کتاب خوبیه و دقیقا آخرش لبخندی از ته دل می‌زنی. با وجود همه‌ی دلهره‌های قبلش!
پاسخ:
آره دقیقا . چقدر اون اوایل کتاب من استرس داشتم که نکنه نیچه تن به درمان نده و بذاره بره:))
کتاب جالبیه.
دعوتی به وبم
پاسخ:
همینطوره :)
مچکرم ، خدمت میرسم :)
یالوم نابغه اس! 
خوندن این کتاب رو گذاشتم به عنوان جایزه به شرطی که امتحانام رو خوب بدم😅
پاسخ:
و دوست داشتنی :) 
چه جایزه ی هیجان انگیزی،  احسنت بر تو ای هوپی:))
✌️⁩
خب به نظر من نیچه هم مثل ما یه آدم بود و یه سری نیازها داشت و احتمالا زمانی هم اونا رو ابراز کرده بود ولی به خاطر ضربه‌هایی که خورده بود گوشه‌گیر و بدبین شده بود. 
به هر حال این کتاب بیشتر این موضوع رو روشن می‌کنه که باید افق دیدمون رو گسترده‌تر کنیم و شاید جواب بعضی از سوالامون در زندگی پیش کسایی باشه که اصلا انتظارش رو نداریم
پاسخ:
دقیقا نظر من هم در مورد انزواش همین بود . یه جایی تو کتاب که از تنها بودنش گلایه می‌کنه ، خیلی خیلی برام غم انگیز بود . اونجا که میگه غم انگیزه بمیری و کسی رو نداشته باشی که پیدات کنه و ممکنه جنازه ات بپوسه:( 
همینطوره ، به نظرم همه ی آدم ها ، در وجودشون چیزی هست که ازش بشه درس گرفت :)
  • جناب منزوی
  • جملات زیبایی بودن
    گرچه دارم سعی می کنم که به تفکرات دیگران اهمیت ندم ولی باز سخته، ولی ظاهراً این کتاب به دردم می خوره. تا الان یه چندتا کتاب دارم که تو لیست قرائت هستن شاید یه چند ماه دیگه برم سراغ این کتاب :) تا اون موقع شاید حالم خوب شده باشه :)
    پاسخ:
    به نظرم هر کاری هم بکنیم بالاخره سهمی از زندگیمون تعلق میگیره به اینکه حالا بقیه چی میگن؟ چه از لحاظ مثبت فکر کردن چه منفی فکر کردن. اما وقتی زیاد از حد بشه و زندگیمون رو تحت تاثیر قرار بده خطر ناک میشه.  حالا توی این کتاب بیشتر به خیال پردازی «ما» در مورد دیگران اشاره می‌کنه . 
    خیلی هم عالی ، امیدوارم خوشتون بیاد:) ان شاء الله:)
    تعریف این کتاب رو زیاد شنیدم،  با معرفی زیبای شما دیگه رفت تو اولویت :)


    پاسخ:
    به جرأت میتونم بگم که کتابیه که تعریفاتی که ازش میشه با  محتوای کتاب هم خوانی داره و تو ذوق نمیزنه یا از ارزشش کم نمیکنه ، خوشحالم که نظرم در مورد این کتاب براتون ترغیب کننده بود:)
    نمی‌دونم چرا حسم به نیچه خوب نیست. شاید چون کسانی ستایشش کردند که اونوری بودند. شاید هم هر کسی متناسب با نگاهِ خودش سهمش رو بر می‌داره.
    پاسخ:
    ولی حوا ، به نظرم حتی اونوری ها هم که ستایشش کردن به خاطر عدم اعتقادش به خدا یا مثلا منزوی بودنش نبوده. میدونیم که نیچه فیلسوف بزرگیه.  البته خواهرش تو آثارش به نفع هیتلر یه تحریف هایی (نژاد ستیزی)ایجاد کرده بود که تا جایی که من مطالعه کردم .
    حالا جدای از این بحث ها تو این کتاب نیچه بیشتر یه نماده و نماینده ی یه قشری از جامعه و در مورد خدا و این چیزا هم بحثی نمیشه :) و همونطور که تو و هایتن گفتین میشه افق دیدمون رو گسترش بدیم و جواب بعضی از سوالاتمون رو از بقیه بگیریم:)
  • تسنیم ‌‌
  • کتاب خوبی بود، دیالوگ‌های خوبی بین نیچه و بروئر برقرار بود که تا جایی که فهمیدم گرچه واقعیت نداشت، اما برگرفته از افکار و کتاب‌های خود نیچه بود.
    به نظرم برای کسی که از طریق دیگه‌ای آشنایی هرچند مختصری با شخصیت‌ها داره، یه رمان سرگرم‌کننده است؛ ولی برای کسی مثل من، کمی گمراه‌کننده! بالاخره این یه رمانه و شخصیت‌ها دست‌کاری شدن و برای شروع آشنایی گزینه‌ی خوبی نیست. چون نمی‌دونیم کدوم اطلاعات واقعیت دارن و کدوما شاخ و برگ‌هایی‌ان که نویسنده اضافه کرده.
    در مورد نظر نیچه راجع به زنان. میگه که به سراغ زنان که می‌روی، تازیانه را فراموش نکن! بعد خودش عکسی با لوسالومه گرفته که نه تنها در جایگاه اسب گاری قرار داره، بلکه تازیانه هم دست لوسالومه است! خب خود نیچه این تناقض رو چطور توجیه می‌کنه که بعد آیندگان بخوان با استناد به نظر این فیلسوف در مورد زنان فکر و عمل کنن؟ بقیه‌ی فلاسفه که انگار اونام با زن مشکل داشتن رو نمی‌دونم، اما جدی گرفتن نظریات نیچه در باب زنان مضحکه به نظرم :))

    پاسخ:
    اوهوم :)
    منم زیاد اطلاعاتی از نیچه و بقیه نداشتم و اتفاقا خوندن این کتاب کمکم کرد بیشتر تحقیق کنم در موردشون :) در مورد شاخ و برگ های داده شده یالوم در قسمت آخر کتاب کاملا شرح داده بود که کدوم اتفاقات واقعی بودن و کدوما نبودن و حتی نامه ها بعضی هاشون ساختگی بود که ته کتاب گفته بود :)
    میدونی تسنیم ، به نظرم  حرف هایی که نیچه در مورد زن ها گفته ، نظریاتش نیستن و تجربیات ناخوشنودش  هستن و همون‌طور که تو میگی نمیشه جدی گرفتشون و مضحکه ، این جمله ی طنز آلود تازیانه رو هم احتمالا از روی همین اتفاق تو عکس  گفته  :)) حالا بازم از جملات نیچه برداشت های متفاوت و زیادی میشه کرد:)
    مشتاق شدم بخونمش
    پاسخ:
    خوشحالم که این پست براتون ترغیب کننده بود:)
  • آنیا بلایت
  • همیشه اینقدر خوب و کامل کتابا رو معرفی میکنی که بعد از خوندن پستای معرفی کتابت لیست کتابایی که قراره بخونم رو بزرگتر میکنم ^-^♡ این قسمت آخر که تیکه های قشنگ کتاب رو می‌نویسی هم خیلی دوست دارم ♡ ایشالا هر وقت کتابا رو بخونم میام یه دور زیر پست‌هات کامنت میذارم واسشون ^-^ ♡♡♡
    پاسخ:
    خیلی خوشحال شدم از نظرت آنیای عزیزم ، ممنون که برام انرژی های مثبت می‌فرستی ^_^  
    ان شاء الله ، امیدوارم کتابای مفیدی باشن برات💓⁦
  • خانم دکتر تمام وقت
  • منم تازگیا این کتابوخوندم و عالی بود
    پاسخ:
    یادمه گفته بودی دوست داری با یکی در مورد این کتاب صحبت کنی الان در این مورد اعلام آمادگی میکنم:))
    کتابیست دوست داشتنی که یک نفس و با ولع خواندمش و لذت بردم ازش
    پاسخ:
    با شما هم نظرم ، کتابی که لذت خوندنشون تا مدت ها در وجود آدم زنده باقی میمونه:)
  • خـامـوش ...
  • یادم باشه بزارم تو الویتهای خوندنی
    پاسخ:
    خوشحالم که قراره بخونید این کتابو:)
    سلام:)
    میتونم چندتاسوال راجع به کنکوربپرسم؟؟؟
    شمامدرسه عادی بودین؟
    سال اول قبول شدین؟
    معدل کتبی سومتون چندبود؟
    ازکی برای کنکورشروع کردین؟
    کلاس رفتین؟
    ساعت مطالعه تون چندبود؟؟؟؟؟



    انگیزه هام بشدت افت کردن ودارم به هرچی که به فکرم میرسه برای برگردوندنشون چنگ میزنم:)))))جوری ناامیدم که صبح هاحال ندارم اصلادرس بخونم یااصلابیداربشم!نتیجه اش هم ساعت مطالعه کمه!
    خلاصه تشکرخانوم:)
    پاسخ:
    سلام علیکم:) 
    بله حتما :)
    من سمپاد بودم ولی تو شهرمون مدرسه ای بود که بالاتر از سمپاد بود و هر سال بیشترین درصد قبولی رو میده ، اما مدرسه زیاد مهم نیست مهم تر از همه چیز خودتی و تلاش خودت 
    اوهوم
    19.84 
    تابستون بعد از امتحانات نهایی سوم 
    کلاس خارج از مدرسه نرفتم 
    ساعت مطالعه‌ام متغیر بود بستگی داشت به اینکه از مدرسه کِی تعطیل بشم اما روزای تعطیل حداقل نه الی ده ساعت  حداکثر یازده دوازده ساعت 
    اگه الان سختی ها رو تحمل کنی بعداز اینکه به هدفت رسیدی همش از تنت در میاد هر روز صبح با توکل به خدا شروع کن و با برنامه ریزی پیش برو . اکه برنامه ریزی دقیقی داشته باشی و بهش پایبند باشی و هر صبح که پا میشی بدونی میخوای چیکار کنی ساعت مطالعه ات خیلی مفید و خوب میشه 
    واسه منم این حالت ها پیش اومده نا امیدی هم جزئی از روند زندگیه ، مهم اینه که بهش عادت نکنیم و نذاریم زندگیمون رو تحت شعاع قرار بده ، مدام انگیزه ها و هدفت  رو بررسی کن و  ببین مسیری که داری میری درسته یا نه :)وقتی همه ی  تلاشت رو بکنی و نتیجه رو به خدا بسپاری دلت آروم میشه :) 
    خواهش میکنم خاموش جان ، در خدمتم :) 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">