افکار معلق

در روزنِ دلم نظری کن چو آفتاب ، تا آسمان نگوید که آن ماه بی وفاست....

افکار معلق

در روزنِ دلم نظری کن چو آفتاب ، تا آسمان نگوید که آن ماه بی وفاست....

افکار معلق

یارب از عرفان مرا پیمانه‌ای سرشار ده
چشم بینا، جان آگاه و دل بیدار ده

«صائب تبریزی»

۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۸ ثبت شده است

همه بم میگن یتیم.... بابا؟ یتیم به کی میگن؟

سه شنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۸، ۰۸:۰۰ ب.ظ

مگه هر کی که باباش رفته سفر یتیم میشه؟💔

 


دریافت

 

  • همدم ماه

آخرین دختر

چهارشنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۸، ۰۴:۱۶ ب.ظ

« قصه ی نادیا مراد روایتی‌ست هولناک از فاجعه...خواندن این کتاب برای هرکس که می خواهد شناختی از گروه موسم به دولت اسلامی( داعش) داشته باشد ، یک ضرورت است ، قصه ی نادیا مراد ، غریو بلندی‌ست برای اقدام ، شاهدی‌ست بر معجزه ی اراده ی انسان برای زنده ماندن و در عین حال نامه ای‌ست عاشقانه برای وطنی که نابود شده و خانواده ای که جنگ آن را از هم پاشیده است . نادیا با تمام القابی که زندگی به اجبار  به او چسبانده مبارزه کرده است ، القابی  همچون یتیم ، قربانی تجاوز ، برده و آواره و  برای خود عناوینی خلق کرده تا ان ها را جایگزین نماید : نجات  یافته ، رهبر ایزدی ، حامی حقوق زنان  و سفیر حُسن نیت سازمان ملل‌...»

[ بخشی از یادداشت های پشت جلد کتاب ] 

اسم کتاب و توضیح جلدش خواهر و دختر خاله ی نوجوون سیزده چهارده ساله ام رو کنجکاو کرده بود  .با دیدن اسم داعش ترس و وحشت توی چشماشون موج می زد . از من موضوع و روند داستان رو می پرسیدند و گاهی خودشون کتاب رو ورق می زدند و تصاویرش رو نگاه می کردن و  می پرسیدن سرنوشت آدمای تو این عکس چی شد ؟ و من نمی دونستم چه جوابی به نرگس و مهدیه بدم . چطوری به مهدیه و نرگس می گفتم که یه جایی از دنیا یه عده جاهل که بویی از انسانیت نبردن  به اسم دین و قرآن  ، دخترای هم سن و سال اونا رو به بردگی می گیرن ، برادر ها و پدرهاشون رو به وحشیانه ترین حالت ممکن قتل عام می کنن و از سرنوشت مادر ها و مادربزرگ هاشون خبری ندارن... . نرگس مدام می پرسید با دخترا چیکار کردن؟ نادیا چی شد ؟ کشته شدن؟ و من با خودم می گفتم نرگس سیزده ساله  چی می فهمه از لغت تجاوز و سبیه و برده ی جنسی؟  نرگسی که فکر می کرد کار داعش فقط سر بریدنه ...

رفتار همسر های داعشی ها هم توی این کتاب جالب بود . زن ، مظهر عطوفت و مهربانی و احساساته و می بینیم که این احساسات چجوری میتونی هم نجات دهنده باشه و هم کشنده

فکر می کنم برای  نادیا و باقی دختر های داستان ، سکوت و عدم اعتراض آدم هایی که این همه ظلم و جنایت و فریاد  رو می دیدن ، اما دم بر نمی آوردن  دردناک تر از تجاوز به روح و جسمشون بود . 

نادیا اولین دختری نبود که محتمل این همه درد و رنج شد ، اولین دختری نبود که نجات پیدا کرد ،  اعتراض کرد و ساکت نموند ولی به قول خودش ای کاش آخرین دختری باشه که راوی چنین قصه ی تلخ و غمناکیه...

اسلامِ خود ساخته ی داعش از «اسلام خود ساخته ی یزید» هم بدتر بود

به امید اینکه یه روز صلح و عدالت و برابری  رو در تمام جهان ببینیم .... 

  • همدم ماه