افکار معلق

در روزنِ دلم نظری کن چو آفتاب ، تا آسمان نگوید که آن ماه بی وفاست....

افکار معلق

در روزنِ دلم نظری کن چو آفتاب ، تا آسمان نگوید که آن ماه بی وفاست....

افکار معلق

یارب از عرفان مرا پیمانه‌ای سرشار ده
چشم بینا، جان آگاه و دل بیدار ده

«صائب تبریزی»

زندگی همین یه باره ، نذار فرصت بره از دست

پنجشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۷، ۰۸:۳۸ ب.ظ
ترم سوم با درس  زبان اختصاصی شروع شد و با کلاس های خلوت و ده  دوازده نفره ی علوم تشریح ، هیجانِ دیدن جسد ، دوشنبه های سختِ پر کوییز ، تخمه خوردن یکی از پسر ها سر کلاس و عصبانی شدن استاد آرام ِ فیزیولوژی ، اردوی جهادی ، خیریه ، نمایشگاه کتاب  ، گیر افتادن بچه ها توی آسانسور ، کلاس های خسته کننده ی ایمنولوژی با یک استاد تازه کار ، کلاس های نیم ساعته ی انقلاب که یک ربعش به حضور غیاب می گذشت و کلاس های تاریخ که همه چیز در آن گفته میشد جز تاریخ  ادامه یافت و در نهایت با امتحان پایان ترم زبان به صورت رسمی پایان یافت.
در این چندماه یک چیزهایی در وجودم تغییر کرده و آرامشم را بیشتر کرده است  . سعی کرده ام بیشتر خودم باشم ، رودربایستی را کنار بگذارم و اگر اشتباهی کردم ناراحت بشوم اما نگذارم این ناراحتی انقدر زیاد شود که فرصت دوباره  حرکت کردن ، اندیشیدن و تغییر دیدگاه و انعطاف پذیر بودن را فراموش کنم . لایه های درونی جدید تری از آدم های اطرافم را کشف کرده ام و نسبت به ترم اول ارتباط برقرار کردنم با دیگران خیلی بهتر شده . این تغییر را در دوستانم هم حس کردم و خب فکر میکنم این خاصیت گذر زمان و از نزدیک دیدن آینده  است ، این که به این درک می‌رسی که اوضاع به آن وحشتناکی که فکر میکردی نبود و آدم ها هم به آن ترسناکی . میخواهم راه باقی مانده را با دقت بیشتری طی کنم  و در عین حال که از خود بیرون می ایم  در خود بیشتر فرو روم . تعطیلات جدیدی پیش رو دارم و برنامه های بسیار و بی نهایت خوشحالم . خوشحالی ام بعد از امتحان امروز به حدی بود که می‌توانستم پرواز کنم و در تمرین رانندگی نزدیک بود این پرواز را عملی کنم :دی  پاک کردن خروار خروار عکس های مربوط به قطعات مختلف جزوات و کتاب های درسی از گوشی ام از لذت بخش ترین کاری بود که امروز انجام دادم:)))
🌸
رقیب گفت بر این در چه می‌کنی شب و روز؟
چه می‌کنم؟ دلِ گم کرده باز می‌جویم....
#سعدی
  • ۹۷/۱۱/۰۴
  • همدم ماه

نظرات  (۱۴)

بیچاره جسد :| ترس نداشت خداییش :)
پاسخ:
اوهوم ولی من دیگه دلم نمی‌خواد برم سالن تشریح-_-  خوبه سر و صورتش پوشیده بود :)  
چرا با ویرگول تموم شد؟
پاسخ:
الان دیگه با  یه شعر و سه تا نقطه تمومش کردم:))
اردو رو منم هستم
کجاس بیایم ؟ :|
پاسخ:
قشنگ ترین قسمت این ترمم همین بود ، توی روستا بود:) 
ترم خوبی میشه:)
تبریک رفیق 
هرجا هستی،سعی کن خوب باشی
پاسخ:
ممنون دنیا جان
حتما  سعی خودم رو میکنم :) 
جسد ... خدای من ..
خدا رو شکر بی صبادم :|
پاسخ:
بالاخره رفتیم دیگه :)) 
اردوهای جهادی شیرین ترین قسمته زندگی دانشجوییِ
و تموم شدن امتحانا...
پاسخ:
این اردویی که ما رفتیم خیلی کوتاه بود و کوچیک اما بسیار شیرین و به یاد موندنی :)  
  • آسـوکـآ آآ
  • امیدوارم خوشحالیات هیچوقت تموم نشن :) 🌷🌷
    پاسخ:
    ممنونم آسوکا جان (: امیدوارم  احساس آرامش و خوشحالیه بعد از پایان هر سختی و غمی همیشه تو قلبت باقی بمونه و قوی ترت کنه:) 
    اول بگم من عاشق اسمتم، دوست داشتم اسمم زهرا می‌بود :)
    و کشف هم چیز خوبیست، به‌خصوص کشف آدم‌ها.
    پاسخ:
    چه خوشحالم که اسمم رو دوست داری:) 
     بعضی وقتا کسایی رو کشف میکنیم که اصلا فکر نمی‌کردیم بتونیم باهاشون کنار بیایم :) 
    واقعا لذت پاک کردن عکس جزوه تو گوشی وصف ناپذیره:))))
    پاسخ:
    من اگه از خودم هزارتا عکس کج و کوله و تکراری داشته باشم دلم نمیاد پاکشون کنم ولی اینا رو که پاک میکردم دلم خنک میشد و از خوشحالی نیشم باز بود خداشاهده😂 
    واسه ما پوشیده نبود :| از وسط سرش برش زده بودن نصف صورتش کامل بود نصف دیگه نبود -_-
    پاسخ:
    پس خدارو هزار مرتبه شکر واسه ما پوشیده بود -_-  😢 
    منم به حذف کردن خیلی چیزا علاقه نشون میدم :|
    پاسخ:
    از تلاش های اخیرتون برای حذف خودتون از این دنیا مشخصه-_-
    خانم دکتر دوستت دارم و میبوسمت از راه دور. 
    تو از اون دکترایی میشی که کارتخوان میذارن تو مطب شون و همه پیرزنا پیرمردا قربونت صدقه شون میرن هاهاها 
    چقدر تو انرژی مثبت داری 🤗
    پاسخ:
    منم دوستت دارم بانوی ورزشکارِ جوان :) و بوسه ی هوایی می‌فرستم برات  متقابلاً:))
    فکر کنم تا چند سال دیگه راننده تاکسی ها هم یه کارت خوان تو ماشیناشون بذارن و کلا پول نقد منقرض بشه ها ها ها :))
    🤗 
    من روی یه پست دیگه نظر داده بودم.
    چرا عوض شده :|
    پاسخ:
    خب من یه پست موقت زدم و عذر خواهی کردم برای پستی که ناقص به دنیا اومد:)) داشتم می‌نوشتم این پست رو که خیلی خوابم گرفت ، بعد به گمون خودم زدم رو ذخیره ی موقت تا بعد از اینکه از خواب بلند شدم و کارهامو انجام دادم تکمیلش کنم اما وقتی پنل رو باز کردم با صحنه ی بانمک و غیر قابل انتظاری مواجه شدم:/ 
    حض کردم
    خوبیهات پایدار :)
    پاسخ:
    قرباااانت :-) 
    خوبی های تو هم همینطور  دنیای عزیزم :-) 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">