کاسه ی صبر
۱.دیگه واقعا داره کاسه ی صبرم لبریز میشه هنوووووز اینترنتای استان ما قطعه و هیچ وی پی ان و سنگ شکنی هم وصل نمیشه، من یه امتحان آنلاین دارم که مربیم سوالاش رو تو واتساپ برام میفرسته حالا امروز بهش گفتم ما اینترنتامون یه هفته است قطعه، هی میگفت همه جای ایران اینحوریه فیلتر شکن نصب کن درست میشه هر چی میگفتم اینترنت ما به طور ویژه قطعه باور نمیکرد. اسیر شدیم به قرآن. کلی جزوه و وویس تو تلگرام دارم که لازم دارم. واقعا دیگه این شرایط رو بر نمیتابم.
۲. امروز رانندگی مستقل رو تجربه کردم. تو دنده عقب رفتن مشکل دارم و پونصد و پنجاه بار خاموش کردم. میخواستم بپبچم به راست که پیچیدم به چپ و بین ماشینها گیر کردم،ه استرس زیادی رو متحمل شدم اما دوستام رو هم رسوندم خوابگاه و کلی سر رانندگی کردنم با هم شوخی کردیم و انصافا خوش گذشت.
۳.اگه زندگی هم دنده عقب داشت چی میشد؟ واقعا به سه سال گذشته که فکر میکنم چیز زیادی از زندگی مشترک یادم نمیاد، از کل زندگی مشترک فقط اون خونهی مستقلم رو دوست داشتم و دلم فقط واسه خونهامون تنگ میشه... خونه ای که توش تنهای تنها بودم، حتی وقتی اونم بود تنها بودم
۴. یه مریض نابینا تو بخش روان داریم همیشه موقع ویزیت به دکتر میگه برام از این قرصا بنویس که آدم رو میبره تو فضا...
- ۰۱/۰۷/۱۶
خخخ منم دقیقا تو رانندگی دنده عقب همین بودم ، هنوزم تو پارک دوبل مشکل دارم :دی
+خونه مستقل خیلیی خوبه منم دلم برا خونه مستقلی تنگ شده
+بخش روان عالیه