بیست سال و چند ساعت
جمعه, ۲۳ آذر ۱۳۹۷، ۰۸:۱۱ ب.ظ
امروز صبح که از خواب پا شدم حس کردم از یک مرز رد شده ام ، بین خواب بیداری خودم را دراز کشیده بر روی سواحل یک جزیره ی کوچک در میانه ی آبیِ اقیانوسی بی کران دیدم . تنها تفاوت این روز از زندگی ام با روز های دیگر همین بود . این که باور کنم یک سال گذشته و من یک سیکل کم و بیش تکراری را پیموده ام . اینکه در سکوت و بی خبری و خلوتم به خودم بگویم رسیدم به عدد کامل و مقدس زندگی ام . مثل همه ی سال های دیگر زندگی ام رسیدم به عددی که فکر میکردم آدم ها در آن سن خیلی بزرگند .
+به راهِ بادیه رفتن ، بِه از نشستنِ باطل
که گر مُراد نیابم ، به قدر وُسع بِکوشم
(سعدی)
- ۹۷/۰۹/۲۳