سمتِ تو آمده ام حالِ دلم خوب شود ...
حالا که هفته ی بعد امتحان سختی از مبحث فیزیولوژی پیش رو دارم ، علاقه ی عجیبی به تلویزیون پیدا کرده ام . منی که از تلویزیون گریزان بودم ، منی که حتی مختار نامه ی معروف را هم نصفه نیمه دیده بودم . حالا برنامه ریزی کردهام تا بیشترین استفاده از اپلیکیشن telewebion را داشته باشم و تصمیم گرفته ام سریال شهریار را ببینم. کتاب باز را نیز . چند فیلم را هم در برنامه قرار دادهام. قرار است اگر خدا بخواهد در یک اردوی جهادی کوچک نیز شرکت کنم . دارم فکر می کنم زمان نزدیک به امتحانات مثلِ زمان نزدیک به مرگ است . آدمی را منظم و مشتاق به زندگی می کند و در عین حال آشفته . قبلاً فکر می کردم تابستان ها بهترین استفاده از وقتم را می کنم ولی تکرار این سیکل عجیب علاقه به اجرای تمامی برنامه های مورد علاقه و حتی کارهای غیر جذاب در ایام امتحانات و وقتی که وقت تنگ است ، هر لحظه بیشتر به من میفهماند که زمان جادوگر عجیبی است و بهترین کارهایم را به بهترین شکل در وقتی انجام می دهم که می دانم فرصت کم است .
حالِ این روزهای من خوب است . در بهترین حالت برنامه ریزی به سر میبرم ، برنامه های درسی و غیر درسی ام را به صورت منظم اجرا میکنم و تا حد امکان سعی میکنم غر نزنم و از زندگی این روزهایم که با ریتم منظمی می پتد لذت ببرم و خودم را برای مرگی شیرین در روز شنبه آماده کنم:))
- ۹۷/۰۸/۲۳