اخر و عاقبت جو گیر شدن
فکرشو بکنید روز پنج شنبه از کله سحر پا شی و آماده باش
شیش و نیم با ف همزمان رسیدیم دانشگاه و بعد بقیه دخترا اومدن و همه با شور و شوق داشتن تعریف میکردن که چجوری کل کشور رو پر کردن که ما قراره بریم پزشک قانونی 🤦
ف سه تا پلاستیک در آورد گذاشت تو جیب راستش گفت اگه حالت تهوع گرفتین دست بکنید تو جیب راستم بچه ها
بعد سارا گفت که ممکنه همه یهو تو جیب راستت بالا بیارن ها -_-
کلا همینجوری هر کی یه چیزی میگفت و میخندیدم و میگفتیم پس چرا چنگیز نمیاد داره ساعت هفت میشه
همین موقع یهو دیدیم چنگیز و دار و دستش روپوش به دست اومدن و چنگیز با قیافه ای غمبرک زده اعلام کرد که استاد گفته کلاس کنسله:/
اینقدر که داغون شدیم ، چنگیز با این هیکلش نزدیک بود به حالمون گریه کنه :/ یکی از بچه ها گفت که همین الان میره پزشکی قانونی و استاد رو میکشه و همون جا تشریح می کنه -_-
یکی دیگه از بچه ها هم گفت که چنگیز رو می کشه :))
یکی هم داد زد گفت نامردا لااقل همون جنازه ی خشک سالن تشریح رو بهمون نشون میدادید
یکی هم گفت که خوب شد که تازه دیروز بهمون اعلام کردن و ما همه جا روپر کردیم اگه یه هفته پیش اعلام میکردند ما این موضوع رو جهانی میکردیم:))
سارا هم همون موقع رفت و استوریاش رو پاک کرد :/
بعدش نون رفت نشست لب باغچه و ژست افرادی رو که بعد از تشریح حالشون بد شده و فشارخونشون افتاده گرفت و از خودش عکس گرفت تا به همه ی کسایی که گفته بود نشون بده:))
ما هم چند تا سلفی تو حیاط دانشگاه گرفتیم و با دستانی نا کام به خونه برگشتیم
+خب من کاملا این صحنه رو پیش بینی کرده بودم . همون طور که تو پست قبل گفته بودم تا دم در بردن و برگردونن:/
از این به بعد دیگه هیچ وقت تا مطمین نشدم خودم رو ضایع نمیکنم-_- از این به بعد هم پستام به پست های شکست عشقی تغییر محتوا پیدا میکنه
- ۹۷/۰۷/۱۲