افکار معلق

در روزنِ دلم نظری کن چو آفتاب ، تا آسمان نگوید که آن ماه بی وفاست....

افکار معلق

در روزنِ دلم نظری کن چو آفتاب ، تا آسمان نگوید که آن ماه بی وفاست....

افکار معلق

یارب از عرفان مرا پیمانه‌ای سرشار ده
چشم بینا، جان آگاه و دل بیدار ده

«صائب تبریزی»

از رگ گردن به ما نزدیک تر

شنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۷:۵۶ ب.ظ

گاهی وقتا از شدت نگرانی ،  استرس و حرص و غصه  برای اتفاقی که هنوز نیفتاده مریض میشم و زرد میکنم 

امروز که دقیقا به همین حال دچار بودم  ، به دوست ترم پنجیم فکر کردم . 

به همون که دیروز تو کافه نشسته بود با دوستاش چایی میخورد و می‌گفت و می‌خندید و امروز اعلامیه ی فوتش رو دیوار دانشگاه دیدم ، بغض کردم و بغض غده شده ام سرانجام تبدیل به سونامی شد  . 

به دوست ترم پنجیم فکر کردم و گفتم من که نمی‌دونم یه دقیقه بعد زنده ام یا نه ، منی که ممکنه یه ثانیه بعد ، یه دقیقه بعد ، یه ساعت بعد ، دیگه اصلا تو این ظلمت کده وجود نداشته باشم   چرا باید برای اتفاقی که هنوز نیفتاده اینقدر  استرس بگیرم و هی بمیرم و هی بمیرم و مچاله شم

واقعا که آدمی با امید زنده است 

 

  • ۹۷/۰۲/۱۵
  • همدم ماه