چند عادت تا حدودی نا متعارف من :|
ممنون از کسایی که منو دعوت کردن به این چالش . این چالش از وبلاگ آقای هاتف و به پیشنهاد ایشون هست . من دوستای عزیزم که این پست رو میخونن و کلا هر کسی که وقت و حوصله داشت رو به این چالش دعوت میکنم .
1. به طرز وحشتناکی به باز بودن در اتاق ، در کمد، کشو و کابینت و امثالهم حساسم -_- اینم از شواهدش . بابام در مهارت چهار تاق باز گذاشتن اینا اوستاس . با وجود اینکه بارها بهش گفتم که منم حساسم درِ این لامصبا رو وقتی باز میکنی ببند بازم باز میکنه نمیبنده:|
2.یکی از غذاهایی که ازش متنفرم قرمه سبزیه-_- بچه که بودم عاشق قرمه سبزی بودم و عوضش از آبگوشت و ماهی متنفر و فراری اما پس از طی دوران طفولیت و قرمه سبزی خوری های فراوان دچار نفخ معده به خاطر زیاده روی در مصرف لوبیا های قورمه سبزی گردیده و این شد که در عنفوان نوجوانی از قورمه سبزی و محتویاتش متنفر گشته و عوضش به آبگوشت با تمام وجود عشق ورزیدم-_- اما اما میخوام بگم که قورمه سبزی های سلف دانشگاه رو به قورمه سبزی های مامانم ترجیح میدم به خاطر اینکه اصلا مزه ی قورمه سبزی نمیده:||||
3.هیچ نمیتونم تو یه وعده ی غذایی بیشتر از یک سیخ کباب کوبیده بخورم و سیخ تموم نشده حالت تهوع میگیرم-_- اما خب در عین حال جزو غذاهای محبوبم حساب میشه . ماکارونی رو هم فقط اگر خیلی گرسنه باشم و غذای دیگه ای نداشته باشیم میخورم . کلا آدم بد غذایی هستم .
علاقه ی شدیدی به خوردن نون و پنیر یا ماست چکیده و نون قبل از خواب دارم و اگر حال داشته باشم تفریحی میزنم:))
4. موقع حموم رفتن از حوصله استفاده نمیکنم و همیشه به صورت آبچکان میام بیرون:|||
5. اگثر مواقع حوصله ندارم موهام رو شونه کنم:| شلخته نیستم مثلا ممکنه تو یه هفته کلا سه بار سرم رو شونه بزنم:|| مخصوصا سال کنکور که بودم هر ماه ممکن بود در کل ده یازده بار شونه میکشیدم :)) چون موهام خشکه شپش هم نزدم نیاید بگید این دختره شپشوعه😓😒😒
6.البته اگه طبق معیار های مامانم حساب کنید شلخته و بی نظمم-_-
7.یه شب رفتیم خونه مامان بزرگم خوابیدم صبحش دیدم گوش میسوزه و میخاره . خلاصه کاشف به عمل اومد که توش مورچه رفته:|| از اون شب به بعد هر شب با روسری میخوابم . یه شب هم تو خونه خودمون شب تو گوشم یه حشره ای رفته بود:| اینجا خیلی گرمه جک و جانوراش به هیچ عنوان مهار نمیشن . مثلا امروز درجه هوا نزدیک سی درجه بود:| خلاصه اینکه شب بدون روسری از ترس اینکه چیزی بره تو گوشم خوابم نمیبره.
8.به هیچ وجه من الوجوه نمیذارم ناخونام بلند شن-_- هر هفته فکر کنم حدود سه بار ناخن میگیرم. وقتی بلند میشن حس میکنم دارم یک موجود اضافه در وجودم پرورش میدم-_- در نطفه خفه اشون میکنم:)))
9.از اینکه تنهایی سوار آسانسور شم میترسم-_- هیچ وقت تنهایی سوار آسانسور نمیشم . همش فکر میکنم الان یا وسط راه سقط میشم یا همونجا گیر میکنم و در باز نمیشه و بعد از چند روز جسد کپک زده ام رو پیدا میکنن:||
10. از اینکه بعد از این که مُردم قراره مرده شور منو بشوره خجالت میکشم-_- خیلی خیلی .
11. آخرین آمپولی که به خاطر بیماری زدم به دوران دبستانم برمیگرده اونم پنجاه نفر دست و پام رو گرفته بودن که در نرم :))) حاضرم تشنج کنم بمیرم ولی آمپول نزنم .
13.به خون کسی که بدون اجازه دست تو کیفم کنه تشنه میشم-_- البته این تشنه شدن در صورتی به شدت رخ میده که طرف زیپ کیفم رو نبنده و وسیله هایی که از کیفم بیرون ریخته دوباره توش نذاره:))
14.راستی بحث مورچه شد یکی از عادت های نامتعارف دوران طفولیتم اون موقع های که تازه به خز افتاده بودم مورچه خواری بوده. مامانم تعریف میکرد که هر بعد از ظهر منو با چک و لگد از تو باغچه و بین مورچه ها بیرون میاورده و اون زبون بسته های فلک زده رو از دهنم میکشیده بیرون -_- ببینین چه آدم خفنی ام اصلا اولین کسی که جوهر مورچه رو کشف کرد من بودم:)) البته الان نمیخورم خیالتون راحت :))
- ۹۷/۰۲/۰۸