افکار معلق

در روزنِ دلم نظری کن چو آفتاب ، تا آسمان نگوید که آن ماه بی وفاست....

افکار معلق

در روزنِ دلم نظری کن چو آفتاب ، تا آسمان نگوید که آن ماه بی وفاست....

افکار معلق

یارب از عرفان مرا پیمانه‌ای سرشار ده
چشم بینا، جان آگاه و دل بیدار ده

«صائب تبریزی»

حقا که در مغلطه ید بیضا داشت

پنجشنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۴۰ ب.ظ

دیروز چهارشنبه بود و تعطیل ولی ما طبق روال معمول کلاس داشتیم چون تعطیلی رسمی  تو فرهنگ لغت آموزش دانشگاه ما معنی نداره

بله داشتم میگفتم کلاس داشتیم و اون کلاس روانشناسی بود که استاد به گروه های سه نفره موضوع تحقیق داده بود تا بیان و ارائه بدن 

دیروز نوبت چهار گروه بود که یکی از اون گروه ها موضوع تحقیقش ایدز بود 

سه تا پسر که یکی از اون ها قد کوتاهی داره و لاغرها و  عینک ته استکانی میزنه و دخترا اسمش رو گذاشتن رشید :دی به نیابت از دو تا از پسران مظلوم کلاس اومده بود تا بیماری ایدز رو برامون ارائه بده 

ما می‌دونستیم ایدز یه بیماری منشوریه و ممکنه حرفایی که رشید میزنه یکم بد آموزی داشته باشه اما فکر نمی‌کردیم رشید بتونه همچین حرفایی بزنه اما در برابر چشمان متعجب همگان دیدیم رشید در قسمت های منشوری ارائه‌ی ی مذکور از داخل جیبش یه سری چیز های رو در آورد که وسایل پیش گیری از بارداری بود اونم نه یک عدد بلکه چند عدد 

پسرا بعد از این حرکت ایشتکانه ی رشید مثل چیز شروع به خندیدن کردن و استاد هم که از قضا خانم بود مثله کبک سرش رو در گوشیش فرو کرده بود و به وبه روی مبارک نیاورد 

و رشید که هر هر پسرا رو دید شروع کرد یکم در مورد اون چیز منشوری توضیح بده 

بعد از تمام شدن کلاس دختر ها هر چی فحش بود نثار روان ناروان رشید کردن:|

آره خلاصه اینارو گفتم که بگم موضوع تحقیق یک گروه دیگه از پسرا اختلالات ج ن س ی هست  که قراره  هفته ی بعد ارائه‌ بدن 

واسه ایدز که این بود موندم واسه این دیگه پسرا می‌خوان چه غلطی بکنن 

  • ۹۶/۰۹/۱۶
  • همدم ماه

نظرات  (۵)

  • امید چِرَوی
  • فکر کنم حسابی بحث های ۱۸+ تو کلاس گُر بگیره و خب اون ادمای مظلومم حسابی خجالت میکشند ...😂😂😂
    پاسخ:
    سکوت میکنم که این سکوت منطقی تره:|
    :|
    به جان خودم همون اول که استاد میخواد تحقیقو بده جان به جان آفرین تسسلیم میکنم
    پاسخ:
    بازم سکوت میکنم
  • روشن شدگی
  • اون پسرها نباید می‌خندیدند. و همینجور دخترخانمها هم نباید به ایشان فحش می‌دادند. 
    به یاد قضیه دو دانشجوی جوان دانشگاه سابقی که می‌رفتم افتادم که ازدواج کرده بودند و با اینکه وضعیت مالی خوبی نداشتند بچه‌دار شده بودند. خب اگر اینها در جایی آمورش دیده بودند که وضعیت‌شون چنین نمی شد. 
    سعی کنیم زاویه نگاهمون رو به این قضیه از حالت بد و ناموسی عوض کنیم. 
    پاسخ:
    بله درسته میفهمم چی میگید و کاملا حق با شماست اما اصلا مشکل ما با سخنان ایشون نبود ولی چه لزومی داشت ده تا از اونا برداره بذاره تو جیبش بیاره سر کلاس 
    سلام
    ما هم بعد از اینکه یخورده عقب افتادیم و یه چند روز تعطیل شدیم دیگه از اون به بعدش تعطیل رسمی ها رو سعی کردند تعطیل نکنند ولی خو مگه زورشون به ما میرسه :|

    در مورد اون تحقیق هم :||||
    پاسخ:
    آفرین به شما ما که فعلا ترم یکیم و هر چی میگن میگیم چشم:))

    یکم زود نیست انقدر جدی!!!!؟
    البته خب اولش گفتم" یا ابلفضل"
    الان میگم "خب داشته نشر دانش(!!) میکرده." 
    یکم بعد میگم" همه میدونن دیگه چه احتیاجی به اوردنشون بود؟:0"
    پاسخ:
    خیلی زوده  
    بابا اصلا سر کلاس دلت میخواست پا شی بری بیرون انقد شرم ناک بود 
    آره اصلا نیازی با آوردنش نبود واقعا شرم آور بود 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">