افکار معلق

در روزنِ دلم نظری کن چو آفتاب ، تا آسمان نگوید که آن ماه بی وفاست....

افکار معلق

در روزنِ دلم نظری کن چو آفتاب ، تا آسمان نگوید که آن ماه بی وفاست....

افکار معلق

یارب از عرفان مرا پیمانه‌ای سرشار ده
چشم بینا، جان آگاه و دل بیدار ده

«صائب تبریزی»

کد آقا خدا قوت!

چهارشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۹:۴۱ ب.ظ

آقایی که خیلی خوب بچه را پوشک می کند ، خیلی خوب چای دم میکند و مرغ شکم پر درست میکند ، اتاقش را جارو برقی می کشد و و ظرف ها را حتی تمیز تر از خواهرش می شوید بی شک کَد اقای خوبی خواهد بود !

در این یک ماه که زن عمو و عمو به مسافرت رفته اند و پسر عمو به خاطر درس و دانشگاه در خانه مانده است کَد اقایِ چیره دستی شده است ! 

من از پشت همین مانیتور به تمامی کد آقاینِ جهان خدا قوت  میگویم .


  • همدم ماه

از عیدی هامون:)

سه شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۷:۴۶ ب.ظ

برا امشب نیت چهارده تا صلوات و ترک یک گناه . باشه ؟ 

عیدتون مبارک :)

  • همدم ماه

خدا رو خوش میاد؟

يكشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۲۴ ب.ظ

امروز برای سومین بار با بچه های کلاس دهمی که برای همایش اومده بودن دانشگاه مون اشتباه گرفته شدم-_- 

 خانمه منو گرفته بود می‌گفت چون دیر اومدی نمیذارم بری تو سالن -_-

از اونور یه دختره از همین همایشی ها اومده بود می‌گفت بیا باهم بریم تو ، من تنهام-_- 

ینی این قدر غلط اندازم؟ :| 

  • همدم ماه

چند عادت تا حدودی نا متعارف من :|

شنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۹:۰۱ ب.ظ

ممنون از کسایی که منو دعوت کردن  به این چالش . این چالش از وبلاگ آقای هاتف  و به پیشنهاد ایشون هست . من  دوستای عزیزم که این پست رو میخونن  و کلا هر کسی که وقت و حوصله داشت رو به این چالش دعوت میکنم . 

1. به طرز وحشتناکی به باز بودن در اتاق ، در  کمد، کشو و کابینت و امثالهم حساسم -_- اینم از شواهدش . بابام در مهارت چهار تاق باز گذاشتن اینا اوستاس . با وجود اینکه بارها بهش گفتم که منم حساسم درِ این لامصبا رو وقتی باز می‌کنی ببند بازم باز می‌کنه نمی‌بنده:| 

2.یکی از غذاهایی که ازش متنفرم قرمه سبزیه-_- بچه که بودم عاشق قرمه سبزی بودم و عوضش از آبگوشت و ماهی متنفر و فراری اما پس از طی دوران طفولیت و قرمه سبزی خوری های فراوان دچار نفخ معده به خاطر زیاده روی در مصرف لوبیا های قورمه سبزی گردیده  و این شد که در عنفوان نوجوانی از قورمه سبزی و محتویاتش متنفر گشته و عوضش به آبگوشت با تمام وجود عشق ورزیدم-_- اما اما می‌خوام بگم که قورمه سبزی  های سلف دانشگاه رو به قورمه سبزی های مامانم ترجیح میدم به خاطر اینکه اصلا مزه ی قورمه سبزی نمیده:|||| 

3.هیچ نمیتونم تو یه وعده ی غذایی بیشتر از یک سیخ کباب کوبیده بخورم و سیخ تموم نشده حالت تهوع میگیرم-_- اما خب در عین حال جزو غذاهای محبوبم حساب میشه . ماکارونی رو هم فقط اگر خیلی گرسنه باشم و غذای دیگه ای نداشته باشیم میخورم . کلا آدم بد غذایی هستم . 

علاقه ی شدیدی به خوردن نون و پنیر یا ماست چکیده  و نون  قبل از خواب دارم و اگر حال داشته باشم تفریحی میزنم:))

4. موقع حموم رفتن از حوصله استفاده نمیکنم و همیشه به صورت آبچکان میام بیرون:||| 

5. اگثر مواقع حوصله ندارم موهام رو شونه کنم:| شلخته نیستم مثلا ممکنه تو یه هفته کلا سه بار سرم رو شونه بزنم:|| مخصوصا سال کنکور که بودم هر ماه ممکن بود در کل ده یازده بار  شونه می‌کشیدم :)) چون موهام خشکه شپش هم نزدم نیاید بگید این دختره شپشوعه😓😒😒

6.البته اگه طبق معیار های مامانم حساب کنید شلخته و بی نظمم-_- 

7.یه شب رفتیم خونه مامان بزرگم خوابیدم  صبحش دیدم گوش میسوزه و میخاره . خلاصه کاشف به عمل اومد که توش مورچه رفته:|| از اون شب به بعد هر شب با روسری میخوابم . یه شب هم تو خونه خودمون شب تو گوشم یه حشره ای رفته بود:| اینجا خیلی گرمه جک و جانوراش به هیچ عنوان مهار نمیشن . مثلا امروز درجه هوا نزدیک سی درجه بود:| خلاصه اینکه شب بدون روسری از ترس اینکه چیزی بره تو گوشم خوابم نمیبره. 

8.به هیچ وجه من الوجوه نمیذارم ناخونام بلند شن-_- هر هفته فکر کنم حدود سه بار ناخن میگیرم. وقتی بلند میشن حس میکنم دارم یک موجود اضافه در وجودم پرورش میدم-_- در نطفه خفه اشون میکنم:)))

9.از اینکه تنهایی سوار آسانسور شم میترسم-_- هیچ وقت تنهایی سوار آسانسور نمیشم . همش فکر میکنم الان یا وسط راه سقط میشم یا همونجا گیر میکنم و در باز نمیشه و بعد از چند روز جسد کپک زده ام رو پیدا میکنن:|| 

10. از اینکه بعد از این که مُردم قراره  مرده شور منو بشوره خجالت میکشم-_- خیلی خیلی . 

11. آخرین آمپولی که به خاطر بیماری  زدم به دوران دبستانم برمیگرده اونم پنجاه نفر دست و پام  رو گرفته بودن که در نرم :)))  حاضرم تشنج کنم بمیرم ولی آمپول نزنم .

13.به خون کسی که بدون اجازه دست تو کیفم کنه تشنه میشم-_- البته این تشنه شدن در صورتی به شدت رخ میده که طرف زیپ کیفم رو نبنده  و وسیله هایی که از کیفم بیرون ریخته دوباره توش نذاره:)) 

14.راستی بحث مورچه شد یکی از عادت های نامتعارف دوران طفولیتم اون موقع های که تازه به خز افتاده بودم مورچه خواری بوده. مامانم تعریف  میکرد که هر بعد از ظهر  منو با چک و لگد  از تو باغچه و بین مورچه ها بیرون میاورده  و اون زبون بسته های فلک  زده  رو  از دهنم می‌کشیده بیرون -_- ببینین چه آدم خفنی ام اصلا اولین کسی که جوهر مورچه رو کشف کرد من بودم:)) البته الان نمی‌خورم خیالتون راحت :))


  • همدم ماه

ما درد را به ذوقِ مِیِ ناب می کشیم....

پنجشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۰:۰۱ ب.ظ

همان جایی از پام که از وانت افتادم بنفش رنگ است .همه ی بریدگی ها درد می کند، به خصوص روی زانوهام، مامان می گوید دارد بهتر می شود . نمی دانستم معنی درد کشیدن خوب شدن است . 

#اتاق 

#صفحه_195

  • همدم ماه

زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم:|

دوشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۴۸ ب.ظ

1. بالاخره بیو شیمی عملی با تست ادرار تموم شد 😌 حالم داشت بهم میخورد یعنی یه عالمه شیشه ادرار گذاشته بودن تو آزمایشگاه و هر گروه باید شیشه اش رو چک میکرد و  سالم یا ناسالم بودنش رو مشخص میکرد :/ یکی از مراحل عملش بو کردن ادرار بود:|||| خداوکیلی تصورش کنید-_- 

شیشه ی ادراری که به ما افتاده بود رنگ رخساره اش از سر درونش خبر میداد بنابراین ما بدون بو کشیدن و اینا  انواع و اقسام امراض رو براش ثبت کردیم ها ها ها 

خب عکس هم گرفته بودم ازش ولی از اونجا که اگه بذارم وبلاگم ادراری میشه و حال شما هم بد میشه نمیذارم :))

اما این رو میذارم اینم یه تست دیگه از همون ادرار مذکوره بود که باید این نوار رو فرو میکردی تو شیشه ی ادرار و بعد مراحل بعدی رو طبق دستور العمل انجام میدادی . خلاصه خواستم بگم ایندفعه ما به جای خون ادرار تو شیشه کردیم-_-

تا اینجای پست الان من ده بار از کلمه ی ادرار استفاده کردم فکر کنم عکسشم نذارم پستم دیگه ادراری شد اینم یازدهمیش ایشششش خداروشکر تموم شد :| :))

2. آزمایشگاه فیزیولوژی  مثل همیشه عشق بود . نوار قلب گرفتیم  البته از آقایون . پسرا هیچکدوم داوطلب نمی‌شدن آخرش هم استاد یکیو به زور خوابوند رو تخت  آخه باید زیر پوششون رو هم در میاوردن تا لید ها رو بذاریم رو قفسه ی سینه اش  😅 طفلک پسره جلو‌دخترا از خجالت اینقدر استرس گرفته بود که نوار قلبش چپر چلاق در اومد 😄 ضربان قلب صد بار در دقیقه و اختلال دریچه ی فلان و فلان آخرش هم استادمون بهش گفت حتمن برو پیش یه متخصص قلب :)) 

البته این نوار قلب از  یکی دیگس از گروه های قبلی . عکسش سر و تهه 😀 

از دخترای گروهمون هم هیچکدوم حاضر نشدن نوار قلب بدن با وجود اینکه آقایون رو انداختیم بیرون . 

3.تو یکی از این درسامون که  اختلالات خلقی و افسردگی در بیماران روانی بود 

استاد : آدما با از دست دادن بعضی چیزا افسردگی میگیرن.  خب حالا بگین خانم ها بیشتر با از دست دادن چه چیزی افسردگی میگیرن ؟ 

بچه ها: طبق حدس هایی که از صحبت های قبلی استاد زده بودن گفتن  همسر  . 

استاد: درسته 

حالا آقایون با از دست  دادن چه چیزی  بیشتر افسردگی میگیرن؟

بچه ها: مادرشون؟ 

استاد : تحقیقات نشون داده با از دست دادن شغلشان😑

4. ما یه همکلاسی داریم تو کلاسمون که پسره . اسمش هست صائب . تا الان که ترم دو رسیدیم هر استادی اومد سر کلاس حاضر غایب کنه موقعی که به اسم این آقا صائب رسید اینجوری صداش کرد: خانومِ یا آقای  صائب فلانی😑 یعنی واقعا دختری هم داریم که اسمش صائب باشه ؟ -_- 

امروز استاد روان خیلی واضح و روشن گفت  خانم صائب فلانی 😅 بنده خدا همه زدن زیر خنده:)) 

5.حرف زیاد داشتم ولی پرید .عنوان هم هیچ ربطی به متن نداشت :))

 دوستان ببخشید کامنتای  پست قبل رو  فردا بعد از امتحانم اگه خوب دادم میام تایید میکنم  اگه ندادم هم خب مهم نیست بازم میام تایید میکنم و بهتون سر میزنم :دی دعا کنید امتحان روانشناسیمو فردا خوب بدم نیام بگم گند زدم ضایع بشم صلوات :))

  • همدم ماه

اردیبهشت

يكشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۵۱ ب.ظ

سه شنبه امتحان میانترم روانشناسی دارم 

به رشید فکر میکنم که باعث شد ما دوباره این واحد رو این ترم بگذرونیم
بعد به حکمت خدا فکر میکنم و میگم چه خوب شد که این ترم دوباره روانشناسی داشتیم و  اینقدر خوب یادش گرفتم این دفعه با علاقه و اکتیو
امروز که داشتم میخوندم حس کردم خیلی از این بیماری ها روانی رو دارم -_-
البته به قول استادمون توهم میزنین وگرنه واقعا بیمار نیستید ولی خب توهم هم یکی از علائم بیماری های روحی روانیه 
البته اینا هم واسه همه ادماست. 
خلاصه میخواستم بگم من امروز بر خلاف دیروز  در اختلال روانی ملال و دلتنگی به سر می‌بردم:))
سر همین اختلال خلق افزایش یافته که دیشب بهش مبتلا شده بودم رفتم شعر محبوب این روز هام از فصل بهار رو با صدای خروسکی و تو دماغی ناشی از سرماخوردگی وسط غافلگیری ننه سرما که انگار برای برداشتن خاطره های جا گذاشتش با گریه به بهار برگشته بود ! ضبط کردم -_- اگه دقت کنید متوجه میشید ته کلمات رو چقدر تو دماغی گفتم😅
دوستام بهم اکثرا هجده دادن ولی خب بازم برا من که هرگز حاضر به شنیدن صدای خودم نبودم خیلی زیاد بود:))
حالا می‌خوام بذارمش اینجا شما هم بشنوید   :)
شاعرش احمد حسینی 
 
 
  • همدم ماه

اَنتِ فی قَلبی مَنیم جانیم بُلورسَن فور اِوِر!

شنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۰:۳۶ ب.ظ

عزیزِ من ، من به حرف هایت گوش می دهم حتی وقتی چیزی برای شنیدن وجود نداشته باشد 

من می‌بینمت حتی وقتی چیزی برای دیدن وجود نداشته باشد 

من عطر تو را نفس میکشم حتی اگر بویی برای استشمام وجود نداشته باشد 

من دستانت را میگیرم حتی اگر دستانی برای گرفتن به سویم دراز نکنی 

من به شانه هایت تکیه می دهم حتی اگر برای گریه هایم شانه نشوی 

من با تو درد و دل میکنم حتی اگر دردِ دلم بشوی 

عزیزِ من 

من 

من 

من

من، دوستت دارم حتی اگر دوستم نداشته باشی . 



پ.ن #برای مشعوقی هنوز نیامده 😒 از همین الان که معلوم نیس کیه و کدوم گوریه اینقدر دوسش دارم اونم منو دوست داره غلط کرده دوست نداشته باشه دِهه😁

#بچسبد به متن :

با تو باید عشق را با چه زبانی حرف زد؟

اَنتِ فی قَلبی مَنیم جانیم بُلورسَن  فور اِوِر!

علی عطری 

  • همدم ماه

گریه نمی دهد امان ...

جمعه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۷، ۱۰:۴۰ ق.ظ

از مسجد محله مون صدای قرآن میاد 

قرآنی که به مناسبت سومین روز در گذشت مادری میخونن که دکتر بهش گفته بود به خاطر کم خونی شدید اگه بچه ات رو سقط نکنی خودت می‌میری 

بین خودش و بچه اش کی رو انتخاب کرد؟

سقطش نکرد .... و امروز...

صدای گریه میاد .....

صدای قرآن میاد ....

وإذا الشمس الکُوِّرت....آنگاه که خورشید به هم در پیچد

وإذا النجوم الکَدرَت.... و آنگاه که ستارگان همی تیره شوند

وإذا المادرُ و إذا المادرُ ......و آنگاه که مادر ....

جان می دهد تا او جان بگیرد...

  • همدم ماه

سرانجام یک روزِ خونی

دوشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۷، ۱۰:۳۹ ب.ظ
امروز آزمایشگاه فیزیولوژی داشتیم و بالاخره یه کار مفید تو این رشته یاد گرفتم😄
گرفتن فشار خون:دی
کلا آزمایشگاه فیزیولوژی خیلی عشقه ولی به همون اندازه برای من آزمایشگاه بیوشیمی چرت و مزخرفه -_- البته از این ترم ، ترم قبل جذاب تر بود بیوشیمی آزمایشگاه . 
 



پنج بار فشار دوستم رو گرفتم و پنج تا فشار مختلف بدست آوردم 😁
البته ناگفته نماند که سارا دوستم  هم طی چندباری که فشارم رو گرفت ، تشخیص انواع و اقسام بیماری های قلبی عروقی رو تو پرونده ی من به ثبت رسوند😒 این از این فشار سنج جیوه ای ها بود خیلی خوشگل بود:)

این واسه جلسه قبله که میخواستیم انعقاد خون رو چک کنیم . سر همین یه چیکه خون که از سر انگشت دوستم گرفتم کلی گریه زاری کرد😒😬
امروز هم آزمایشگاه رو به خاک و خون کشیدیم😁 


تو این آزمایش باید خون طرف رو میکردیم تو این لوله ها بعد لوله ها رو میچسبوندیم به این تخته و میذاشتیم یه ساعت بمونه ببینیم ارتفاع پلاسمای خونش چقدر میشه 
همون اول کاری تا پی پت رو برعکس کردیم همه خونا ریخت رو تخته😑 
این عکس واسه گروه های دیگه اس خون شیشه ی ما همش اسراف شد 😁
کلا اکثر گروه ها نتونستن مرحله آویزون کردن شیشه به تخته رو خوب انجام بدن و شیشه ی خونشون خالی شد :))
+چهارشنبه میان ترم تغذیه  داریم. این روز خجسته و میمون رو پیشاپیش به خودم تبریک و تسلیت عرض میکنم .
  • همدم ماه