افکار معلق

در روزنِ دلم نظری کن چو آفتاب ، تا آسمان نگوید که آن ماه بی وفاست....

افکار معلق

در روزنِ دلم نظری کن چو آفتاب ، تا آسمان نگوید که آن ماه بی وفاست....

افکار معلق

یارب از عرفان مرا پیمانه‌ای سرشار ده
چشم بینا، جان آگاه و دل بیدار ده

«صائب تبریزی»

از مهرت لبخندی کن ، بنشان بر لب ما

دوشنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۷، ۱۰:۰۵ ب.ظ

در طول این یک سال و نیم شروع زندگی دانشجویی ام با دختر های زیادی دوست شده‌ام. از شهرهای مختلف . ولی اسم اکثرشان را نمی دانم . هم دیگر را دوست داریم . به یکدیگر سلام می دهیم و حال هم را می پرسیم . دیروز یکی از آن ها توی نماز خانه نشسته بود و حالش خوب نبود . از دور مراقبش بودم . امروز روی نیمکتی که  بعد از اتمام کلاس رویش می‌نشینم و منتظر میمانم تا پدرم بیاید دنبالم  ، کنار همان دختری که دیروز حالش خوب نبود نشستم .  خیلی بهتر از دیروز بود . از او پرسیدم بهتر شدی دوستم ؟ چشم هایش گرد شد و منحنی قشنگی از لبخند روی صورتش نشست . گفت آره آره خیلی بهترم . لبخند زدم و گفتم الحمدالله. وقت خداحافظی بهم دست دادیم و دوباره لبخند زدیم . هنوز اسمش را نمی دانم . اما می دانم همدیگر را دوست داریم و لبخندهایمان به هم هرگز ساختگی نیست .... 

  • ۹۷/۰۸/۲۱
  • همدم ماه