افکار معلق

در روزنِ دلم نظری کن چو آفتاب ، تا آسمان نگوید که آن ماه بی وفاست....

افکار معلق

در روزنِ دلم نظری کن چو آفتاب ، تا آسمان نگوید که آن ماه بی وفاست....

افکار معلق

یارب از عرفان مرا پیمانه‌ای سرشار ده
چشم بینا، جان آگاه و دل بیدار ده

«صائب تبریزی»

خودِ من در خودِ من در خودِ من زندانی ست

سه شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۳:۴۶ ب.ظ

راوی کتاب اتاق کودکی پنج ساله است که در اتاقی به دنیا آمده و دنیایی بزرگتر از آن را در زندگی اش ندیده است . داستان زندگی مادر و فرزندی که در اتاقی زندانی شده اند و فضای اتاق برای مادر سراسر  شکنجه است و تنهایی اما برای جک که غیر از اتاق جایی را ندیده شرایط خیلی متفاوت است .

«از توضیحات پشت کتاب»

کتاب خیلی خوبی بود . دنیا رو از دید پسر بچه ای پنج ساله نگاه کرده بود . پسر بچه ای که فکر میکرد دنیا فقط محدود به یه اتاقه و یه تلویزیون و یه مامانه .فکرش رو بکن از بدو تولد تا پنج سالگی از تو یه اتاق محبوس باشی . تو یه اتاق بزرگ شی و حتی برات عجیب باشه که مادرت خودش هم  مادر داره ، نفهمی دایی چیه و‌پدر بزرگ کیه و یه دفعه ای از اتاق وارد دنیای واقعی بشی . 

این کتاب می‌گفت روحتون رو تو یه اتاق اسیر نکنین . با دنیای واقعی رو به روش کنید . مفهومیه که من ازش برداشت کردم .

زبون شیرین جک رو تو این داستان دوست داشتم . سوال های که از مادرش می‌پرسید رو هم . مادر جک رو هم دوست داشتم . یه زن مستقل و قوی . 

 قسمت هایی از این کتاب :

1.قبل از این حتی نمی‌دانستم که می‌توانیم در اتاق را باز کنیم ، سرم آنقدر کوچک بود که دنیا توش جا نمی شد . وقتی بچه ی کوچکی بودم مثل بچه های کوچک فکر میکردم . اما حالا پنج ساله ام و همه چیز را می دانم . 

2. فکر میکردم موجودات یا انسان هستند یا نیستند . نمی دانستم یکی می تواند فقط کمی انسان باشد! 

3. همه چیز حس متفاوتی برام داره ، چون خودم فرق کردم !:)

4. به من می گوید :« آدم ها همیشه هم نمی خوان با هم باشند ، گاهی هم خسته کننده است.» 

می پرسم چرا؟ 

می گوید:« این رو از من قبول کن ، چون من دوبار ازدواج کردم !»

5. روشنایی ، گرما و صداهای دنیا همیشه در حال تغییر است و هیچ وقت نمی فهمم یک دقیقه ی دیگر چطور خواهد بود.

6.مامان می گه:« آرایش میکنم واسه اینکه بهتر به نظر بیام .»

بهش میگم :« تو همیشه بهتر به نظر میای ^_^»

7. مامان پوست تخم مرغ های شکسته رو می اندازه داخل سطل آشغال . نمی دونم تخم مرغ ها دوباره به مرغ تبدیل میشن یا نه ؟ ازش میپرسم :« ما دوباره به بهشت بر میگردیم ؟ یعنی ما دوباره توی شکم مامان ها رشد می کنیم ؟»

پ. ن : این رمان نه تنها قلب را به درد می آورد بلکه روح را نیز به چالش می‌کشد . «به نقل از پشت کتاب »

راستی فیلم این کتاب هم ساخته شده . به نظرم جذابه که بعد از خوندن کتابش فیلمش رو هم ببینیم:) 

  • ۹۷/۰۲/۱۸
  • همدم ماه

نظرات  (۸)

با این توضیحات رمان الهام بخشی باید باشه!
ممنون
پاسخ:
آره کتاب خیلی خوبی بود  :) 
🌸🙏
آقا چرا نمینویسی خطر اسپویل؟:(
پاسخ:
اسپویلر کی بودم من 😀😂 :))
ولی نلی جانم چیز های اصلی رو نگفتم این که جک و مادرش چرا   تو اون اتاق زندانی شدند چجوری آزاد شدند و بعد از آزادی چیکار کردن . علاوه بر جک و مامانش شخصیت های زیادی داره :) 
🤗🤗:)
چقد  کتاب میخونی!!!!
پاسخ:
اونقدرا هم زیاد نیست :) 
  • صـــا لــحـــه
  • فیلمش هم واقعا قشنگه... به دیدنش می ارزه
    پاسخ:
    پس چقدر خوب . سعی میکنم تهیه اش کنم و ببینمش:)
    من فیلمشو دیدم 😊
    پاسخ:
    بسیار هم عالی فکر میکنم فیلم جذابی باشه  منم ان شالله اگه تهیه اش کنم میبینم^_^
    دوست دارم بخونم‌ش: )
    پاسخ:
    کتاب خوبیه :)😉
    تعریفِ این کتابُ خیلی شنیدم ^_^ 
    کنجکاو شدم بخونم :)))
    پاسخ:
    🤗🤗😉😉
    چه جالب :) منم دختر عموم گفت فیلمشو داره فک کنم بعدا میبینم:)
    پاسخ:
    باشد که من نیز فیلمش را ببینم:)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">