افکار معلق

در روزنِ دلم نظری کن چو آفتاب ، تا آسمان نگوید که آن ماه بی وفاست....

افکار معلق

در روزنِ دلم نظری کن چو آفتاب ، تا آسمان نگوید که آن ماه بی وفاست....

افکار معلق

یارب از عرفان مرا پیمانه‌ای سرشار ده
چشم بینا، جان آگاه و دل بیدار ده

«صائب تبریزی»

جنگ ، هلیتر ، استالین ، آلمان ، روس

شنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۶، ۱۱:۱۸ ب.ظ

جنگ چهره ی زنانه ندارد ! 

بالاخره تموم شد خوندنش طول کشید انقدر تلخ بود که نمیشد یه نفس خوندش باید جرعه جرعه می نوشیدیش و قطره قطره اشک میریختی بعد از هر روایت . این کتاب رو به خودم هدیه دادم و‌ این هدیه ی تلخ چقدر بهم درس داد 

کتاب روایت جنگ   و حضور زنان روسی در خط مقدم جبهه در جنگ جهانی دوم بود . نمی‌دونم چی بگم واقعا قابل وصف نیست وقتی کلمات از شدت درد قبل از رها شدن ساقط میشن .  تصور کن  یه زن با اون همه ظرافت با اون روح لطیف تنفر ناپذیر اسلحه دستش بگیره و آدم بکشه فرزندش رو فدا کنه همسرش جلوی چشم های خودش منفجر شه ... زن هایی که زیر آتیش و انفجار سینه خیز روی برف میرفتن و مجروح ها رو نجات میدادن ... زن هایی که پشت قطار و تراکتور و تانک نشستن و حتی برای دشمنشون اشک ریختن ...

 قسمت هایی ازش رو می‌ذارم ؛


«وقتی مادرم رو تیر بارون کردن ، انگار عقلم رو از دست دادم . آروم و قرار نداشتم . من باید ... باید پیداش میکردم ... اونا رو تیر بارون کردن و با ماشین های بزرگ از روشون رد شدن ... »

«.. یه مجروحی آلمانی رو به بیمارستان ما آوردن . فکر کنم خلبان بود . استخوان رانش شکسته بود و پاس خون مرده شده بود . نمی دونم چرا ، ولی دلم برایش سوخت . من یه مقدار آلمانی می فهمیدم . ازش پرسیدم «تشنه نیستی؟» بقیه ی مجروحا می دونستن که به مجروح آلمانی هم تو بخش هست . اون از بقیه جدا بود .  ، بقیه شاکی بودن  ٬شما برای دشمنت آب می بری؟٬»

«می دویدم ... چند نفری داشتیم می دویدیم . مادرم پشت مسلسل نشسته بود . اون می دید که ما در حال فراریم ... اون داشت فریاد می زد . بلند می‌گفت : خداروشکر که لباس سفید پوشیدی ... دخترم... دیگه هیچکی لباس تنت نمیکنه . مطمئن بود منو می کشن و خوشحال از اینکه با همون لباس سفید میمیرم... »

«عزیز دلم ، گلم ... نمی شه آدم یه قلب واسه تنفر و یه قلب مجزای دیگه واسه عشق داشته باشه . آدم یه قلب بیشتر نداره ، همیشه به این فکر میکنم که چه طور قلبم رو نجات بدم .» 


  • ۹۶/۱۲/۱۹
  • همدم ماه

نظرات  (۱۱)

من نخوندمش خلاصه هاتو مزش برا من نره:))
پاسخ:
کلا روایت هایی به زبان همون خانم هایی هست که تو جبهه حضور داشتن و زنده موندن   نمیره😅😊 :))
  • تسنیم زارعی
  • باید کتاب خوبی باشه.
    پاسخ:
    خیلی خوبه:)
    یاد جبهه خودمون افتادم
    وقتی رزمنده ما قمقمه آب خودشو که جیره بندی بود و برای زنده موندن خودش هم کفاف نمیداده، به اسیر عراقی میده
    کی باور میکنه اسرای یه کشور انقدر از دشمنشون خوبی ببینن که یه سپاه تشکیل بدن و با کشور خودشون بجنگن و شهید بشن...
    ممنون از معرفی خوبتون
    ان شا الله بزودی بخونمش
    پاسخ:
    اره دقیقا یه تداعی خوب از دوران دفاع مقدس خودمون هم بود . 
    خواهش میکنم 😊
    عه از سی بوک سفارش دادی؟ :))
    منم اینو در اولین فرصت میگیرمش :)
    پاسخ:
    آره خیلی خوب بود تازه یه کتاب هم از با ناشر سفارش دادم همون طور که شما گفته بودی بسته بندیش عالی بود🤗
    خیلی کتاب خوبیه😊😘
    اضافه شد به لیستِ خریدم :))
    پاسخ:
    خیلی هم عالی 😊😉
    خخخخ :))
    پاسخ:
    😃😄
    چ خوبه شماهاوقت کردین کتاب بخونین:)))

    پاسخ:
    بیست دقیقه قبل از خواب 😅😊ولی کلی درس تلنبار شده تو این ترم دارم😪😫
    خیلی عالیه با این همه مشغله درسی کتاب غیر درسیم مطالعه میکنی
    این نشون میده دغدغه ی کتاب خونی داری
    منم باید به فکر باشم ... یه ساعت مطالعه ای برا خودم روزانه بذارم حتما 
    👏👏👏
    پاسخ:
    ممنون که بهم انگیزه میدین😊
    خیلی هم عالی چی بهتر از مطالعه 🌸😊👌 
    جنگ جهانی بزرگترین تراژدی بشریت عه
    من ایران نیستم . شخصی که سنش هم بالا بود از شرایط مادرش می گفت که چطور فرار کردن از روسیه و چه کارها که کردن و چه جنایت ها که اتفاق افتاده .
    یا یک خانم لهستانی که می گفت هیتلر چندین هزار دختر رو زنده زنده توی آتیش می سوزونه! توی لهستان اون همه دختر لهستانی که جوان بودن و کلی آرزو داشتن میمیرن!!
    اصلا جنگ نشون میده که بشر چه قدر بی ارزشه . چه قدر به شقاوت رسیده که می تونه بریزه و هزار نفر رو توی روستا بکشه و خونه ها رو خراب کنه و جای خونه ها درخت بکاره!!!!!!!
    گه هیچ ردی ازشون نمونه!
    پاسخ:
    یکی از غم انگیز ترین تراژدی ها
     یه جای کتاب نوشته بود که سرباز آلمانی سر بچه ی سه چهار ساله رو انقد به چاه کوبید که مغزش پاش پاش شد تا این حد بی رحم 
    یه قسمتی از کتاب هم یکی از اسرای آلمانی گفته بود که مرگ بر هیلتر حتی خود اون ها هم ته دلشون ...
    من متاسفم و متعجب از اینکه چرا هنوز هم جنگ داریم هنوز چرا اینقدر تنفر و‌خون ریزی و بی عدالتی و بی پناهی 
    این کتاب رو که خوندم حس کردم اگر اداره ی جهان دست زن ها بود هیچ وقت تو جهان جنگی نبود 
    من اینطور فکر نمی کنم . اگر اداره جهان دست خانم ها بود باز هم احتمال جنگ وجود داشت .
    شاید بهتر بگیم اگر حکومت دست قربانیان بود دنیای بهتری داشتیم .چون هیتلر که توی اتاقش نشسته بود! بقیه کشته میشدن!
    سربازای آلمانی وقتی اسیر می شدن برای اینکه کشته نشن و شکنجه نشن می گفتن مرگ بر هیتلر . ولی وقتی آزاد می شدن دوباره به ارتش نازی می پیوستند و باز تلاش می کردند!
    متاسفانه جنگ های جهانی مخصوصا جنگ جهانی دوم یک تراژدی بزرگیه که هرچقدر ازش بگی باز تموم نمیشه
    کلا جنگ ها همشون همینن
    یه نگاهی کنین به وضعیت سوریه و یمن و..
    جنگ عراق خودمون ..
    متاسفانه انسان بدجور زده خاکی
    پاسخ:
    و خب زن ها دختر ها و کودکان هم بخشی از قربانیان بودن 
    بله بی شک جنگ جهانی دوم بزرگترین  خونریزی کل تاریخ بود 
    واقعا وحشتناکه 
    یادم باشه...پست میکنم اینو .

    تو هم اینو بخون.به آزادی ای داریم واقعا غبطه میخوریم.
    "فرار از اردوگاه شماره 14"
    پاسخ:
    ممنون بابت معرفی کتاب :)
    در موردش تو گود ریدز تحقیق کردم کتاب دردناکیه رفت تو لیست خریدم .

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">