افکار معلق

در روزنِ دلم نظری کن چو آفتاب ، تا آسمان نگوید که آن ماه بی وفاست....

افکار معلق

در روزنِ دلم نظری کن چو آفتاب ، تا آسمان نگوید که آن ماه بی وفاست....

افکار معلق

یارب از عرفان مرا پیمانه‌ای سرشار ده
چشم بینا، جان آگاه و دل بیدار ده

«صائب تبریزی»

زیر تیغت میام!

پنجشنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۶، ۱۰:۰۹ ب.ظ

کتاب زیر تیغت میام در مورد یه خانم دکتره که مبتلا به سرطان کموداکتوما«تومور شاهرگ گردن» هست که برای عمل نیاز به رضایت یکی از ذکور درجه اولش داره و در زندگیش هیچ مذکر درجه اولی یافت نمیشه چون از شوهرش سر اینکه شوهره بچه می‌خواسته ایشون نمی‌خواسته طلاق میگیره و با برادرش هم سر ارث پدریشان دعوا و جنگ داشته و کاملا قطع رابطه کرده و پدرش هم فوت شده و لابد عمو و دایی و اینا هم نداشته :/ 

خب حالا چون می‌خوام تو ذوقتون بزنم چون تو ذوقم خورده تهش رو میگم 😅 تهش با همکلاسیش که یکی از ماهر ترین جراح های شهرشونه و در دوران دانشجویی به شدت ازش متنفر بوده ازدواج می‌کنه و همه چرت و پرتایی که از اول تا آخر کتاب گفته بود به خوبی و خوشی تموم میشه-_-

کلا کتابی نبود که چیزی به آدم اضافه کنه ولی برای رفع خستگی بد نبود و میشه یه روزه تمومش کرد کتاب غمگینی بود بعضی جاها بغض کردم بعضی جاهاشم دلم برا بعضی از شخصیتاش سوخت و اشکم روان شد ولی تهش حرصم در اومد که 

حالا برش هایی از این کتاب رو میذارم؛

1.«با خودش فکر کرد چه اسم خوبی از همان روزهای اول دانشجویی روی « رسول معتضد» گذاشتند. کی فکر میکرد پسر استخوانی با آن پیشانی بلند خالی که همیشه مثل چنگال دور افتاده از قاشق کنار بشقاب این و آن ول بود ، یک روز پنجه های ماهر پیدا کند. چنگال عقاب این مرد و مهارتی عجیب در جراحی عروق . لعنتی! فریبا غرق در روز های گذشته بود . 

راهرو های تمیز با کفپوش سنگی قهوه ای . او و پری که خنده هایشان با همهمه ی غریب دانشجو های دیگر قاطی شده بود . مثل تمام ترم یکی ها بهترین سرگرمی شان اسم گذاشتن روی پسر های کلاس بود . سر رسول زود با « چنگال » به توافق رسیدند . اما برای نیما کار سخت شد . آنقدر خوشتیپ و مودب بود که آدم اصلا دلش نمی آمد اسم ناجور رویش بگذارد. اسم جور هم که حال نمی داد. حتی چیز های مثل سوسول و بچه هیپی هم به شخصیت متین او نمی خورد . این شد که پری گفت :«بذاریم مِستر» وهمه قبول کردند . مستر نیما  و دوستش آقای چنگال می آمدند و می رفتند و نقل روز های ترم یک بودند . ترم دو که شروع شد ، مراسم اسم گذاری را کم کم همه فراموش کردند . دانشجویان ترم دومی حالا مثل سال بالاتر ها راجع به چیز های مهم تری حرف می‌زدند.»

2.«بدبخت یعنی چی؟ یعنی یه عمر مثل خر کار کنی . هیچ کس دوستِت نداشته باشه. با یه مشت پول آدما رو بخری ، استفاده کنی و فراموش کنی. فراموش کنی و فراموش کنی...»

  • ۹۶/۱۱/۰۵
  • همدم ماه

نظرات  (۱۹)

کلروفیل ^_^
پاسخ:
بُلبُلک^_^
ببین ماروپسرامون اسم نذاشتیم دینمونوبه ترم یک ادانکردیم🙈حالاشایداوناروماگذاشتن:|||


پاسخ:
احسنت بر شما😅
ماهم فکر می‌کنیم اونا رو ما گذاشتن ولی خب دیگه همه چی تموم شد:))
سلام

با این جور رمان ها حال نمیکم رمان رو باس وقتی تمومش کردی یا یه حالت خوش معنوی بت دست بده که قبلا نداشتی وعوض کنه یا اینکه چهارتا چیز یاد گرفته باشی بدرد زندگی وآخرتت بخوره نه اینکه علمُ لاینفع باشه .

نکنه شما هم اسم گذاشتن رو بچه ها کلاستون رو از این کتاب یاد گرفتید :|

شاد باشید :)

پاسخ:
سلام
بله سخن شما صحیحه
 در کل کتاب خوبی نبود و ارزش خوندن نداشت 
نه بابا من تازه فهمیدم اینا هم اسم میذاشتن
راستی خودم می‌دونم اسم گذاشتن رو بقیه کار خوبی نیستا:))

ممنون شما هم موفق باشید
آرزو کنم برات که
1- گرفتار کتابهای اشتباه نشی
2-گرفتار آدمهای اشتباه نشی
.
.
 
اگه رمان دوست داری، پیشنهاد میکنم همسایه ها اثر احمد محمود رو بخونی :)
پاسخ:
ممنون از آرزوی خوبت😍
تا حالا هم گرفتار آدم های اشتباهی شدم هم کتاب اشتباهی یه سال رفتم کلی کتاب گرفتم از بس مزخرف بودن هیچ کدومو تا آخر نخوندم 😅
حتما ممنون از پیشنهادت دوستم🙏👌
عههههههه من عروسک خیلی سبزوروالان دیدم😍😍😍😍
پاسخ:
عشخه منه این عروسک سبزه 😍😍😍😍
وااایی کلروفیل😍
+ کتابی از رضا امیرخانی خوندی؟
پاسخ:
😌
نه نخوندم تا حالا یکی از کتابشو معرفی کن آریانا  ~_~
قسمتِ دو
درد داشت!
پاسخ:
خیلی....😖
کار خوبی کردید که ته داستان رو گفتید :)
ممنون از معرفی کتاب
موفق باشید
پاسخ:
🥀
ممنون از شما:)
موفق تر باشید :)
چند تا از کتاباش: ارمیا که جلد دومش اسمش"بیوتن" هست.. که بیوتن واقعااا عالیی وجذابه.. راجب ارمیاام باید بگم که تو سن18 سالگی نوشتتش و اولین کتابشه و واقعیتش بعضی جاهاش ب اندازه کتابای دیگش کشش نداره ولی خب بیوتن ادامه ی اونه(خیلی سال بعد ادامش داده). البته ارمیا ام در کل قشنگ بودویه تیکه هاییشم خیلی قوی بود.
2_ داستان سیستان که ی جورایی سفرنامس( من عاشق اینم!)
3_ جانستان کابلستان اینم سفرنامس با بیان به شدت قوییی و جذااب
من او.. که فک کنم معروفترین کتابشه داستان عاشقانس( من هنوز نخوندمش :||  )
+ کلا این نویسنده سبک خیلی خاصی داره! راستش جاهایی که تو پستات میخوای ادبیاتی گونه(!) بنویسی یخورده حس خوندن متنای ایشون بهم دس میده!
راسی امیرخانی جزو اولین دانش اموزای سمپادیه! و فارغ التحصیل شریفم هس!
و در کل اینکه کتاباش واقعا ادمو به فکر وادار میکنه امیدوارم خوشت بیاد! شرمنده خیلی طولانی شد!
پاسخ:
آریانا ازت ممنونم همه کتابای که گفتی رو یادداشت کردم و همه اش رو هم بی اغراق میگیرم😍 مخصوصا اون تاریخ سیستانو ، چون می‌دونم باهاش همزاد پنداری میکنم حالا ان شالله بعد کنکور وبلاگ بزنی بهت میگم چرا😅
+ وااااای چه خوب پس برم کتاباشو حتما بخونم سبکم بیشتر شبیهش بشه  چقدر ذوق کردم  😍😍😂
+آریانا! گوشتو بیار یه چیزی بهت بگم ، من عاشق کامنتای طولانی ام😉😊
خواهش میکنم زهرا جانممم :)
+ چه عااالی.. نمیدونی چقد خوشحال شدم😍😊 واقعا ب شدت منتظرم که زودتر تابستون برسه راجبه کتابایی ک دوس داریم حرف بزنیم :))
+ من که عاشق سبک و بیانشم!
+ *^▁^*
پاسخ:
+قربااانت💓ان شالله تا چشم رو هم بذاری تموم شده :)
الان کتاب ارمیا رو سفارش دادم 
بعد از اینکه اونو خوندم بی وتن رو میخرم
و بعدش تاریخ سیستان و بعدش من او 
یه ساعت تمام داشتم در موردشون تحقیق میکردم چقدر خوب که بهم معرفیش ون کردی موضوعشون خیلی به روحیاتم میخوره💓

بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
البته ازونجایی ک من نمیتونم این همه تحمل کنم😂😂 فعلا علی الحساب بپرسم(!!): پس یعنی موضوعشو میدونی******* ********؟
پاسخ:
😂 ...............................‌......💓 حالا تو زیاد خودتو درگیرش نکن به درست بچسب دوستم💓💓 😍😘
وااهااااییی از شدت ذوق مرگ شدگی نمیدونم چی بگم!!😍😍
امیدوارم این کنکور زودتر ب خوبی و خوشی(!) تموم شه و منم کتابای پیشنهادی تورو بخونم :))
+ چششمم خانوم دکتر دوست داشتنی😘
پاسخ:
قربونت حقیقت بود😉
ان شالله خانم دکتر آینده 💪💪💓🥀
چشمت بی بلا🤗
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
******** **** ** **** ****** ** ****** **** *** **** ***** **** **** * ********* ** ****** ***** **** ** ***** ** *******
درست حدس زدم عایا؟!
(اگه میخوای پاک کن متن کامنتو!)
پاسخ:
آریانا جوونم دیدی آخرشم خودمو لو دادم😅😅😅😅
احسنت بر تو  حدست کاملا درست بود😘😊😂
خخخخ عزیزممم😆😉
پس تو اولین دوست من از این بخش از کشور هستی😍😍
ولی خ دوریم از هم از نظر مکانی😭😭 (البته ک ب قول جناب سعدی در مهر تفاوت نکند بعد مسافت!)
+ میگم میخوای کلا از صحبتامون حذف کنی اون بخشایی ک راجب همین موضوعه؟ واست مشکلی ایجاد نشه یوقت
پاسخ:
😂😂
تو هم اولین دوست مجازی من از این بخش از ایرانی🤗
ما یکی از دخترای کلاسمون  با شما هم استانیه😊 بعله مهم دله 😉😘
+ چشم عزیزم :)
دعا میکنم که یه روزی دوستیمون حقیقیِ حقیقی بشه :)) 💕
پاسخ:
الانم حقیقی هست ، مجازیه حقیقی🤗💓 ان شالله🥀😉
😘😆😉
پاسخ:
😊😊😍😍😘😘
😘😆😉
پاسخ:
😍😍😍😘😘😘💓💓
  • زویا طاوسیان
  • اینجا دل من را هوس آه گرفته ست
    در گریه مرا خنده ى بى گاه گرفته ست
    گفتى که تو مهتاب منى! روشن و پرنور
    امشب چه شبى ! ماه! همین ماه گرفته ست

    #زویا_طاوسیان

    ممنون از نقد و نظرات
    پاسخ:
    سلام و عرض ادب خدمت خانم دکتر 🙏خیلی خوش آمدید :) 
    چه شعر زیبایی . قلم و استعداد هنری شما واقعا ستودنی ست :) 
    من در انجمن ادبیات دانشگاه‌مون نقدم رو  واسه این کتابتون نوشتم و نمی‌دونم آقای سلطانی به دستتون رسوندن یا نه اما یه بار دیگه هم اینجا میذارم‌ش:
    نقد کتاب زیر تیغت میام:
    به نظر من قلم نویسنده بسیار خوب بود و باعث ایجاد کشش در داستان میشد از طرفی فضا سازی هم تا حدودی خوب بود و باعث تجسم صحنه ها میشد اما موضوع داستان جالب نبود و پایان داستان هم کلیشه ای تموم شد . انتظار داشتم کتابی که میخونم بیشتر محتویاتش پیرامون کار پزشکان در  دوران جنگ و «موشک باران تهران»  باشه اما از این دوران به جز اشاره ای کوتاه و نا مفهوم سخنی به میان نیامده بود . در بعضی از قسمت ها احساس میکنم نویسنده یه جور ناخنک به موضوع زده بود و ادامش نداده بود مثلا ازدواج نیما و ملیحه ، فوت پدر فریبا، ادامه ی تحصیل و کار نیما واینکه چرا فریبا خدا رو باور نداشته و ....  داستان می‌تونست طولانی تر و مفصل تر باشه و البته تاریخی تر  .
    _____ این نقد کوتاه من در مورد کتاب شما بود :) 
    خیلی از هم صحبتی با شما خوشحالم استاد بنده هستید 🙏 

  • زویا طاوسیان
  • بسیار ممنون🙏💐
    پاسخ:
    قربان شما  ، خواهش میکنم 🌸🙏⁦❤️⁩

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">